تصمیماتی که توی زندگیمون میگیریم، باعث میشه هزاران هزار سناریو و شرایط مختلف برامون اتفاق بیفته. هیچ وقت نمیشه گفت کدوم اتفاق آخرش چطور تموم میشه و چه نتیجهای داره. اما با در نظر گرفتن احتمالات، میتونیم از خیلی از پشیمونیهایی که ممکنه تو زندگیمون حسشون کنیم، جلوگیری کنیم. و حتی میتونیم از اونایی که در حال حاضر تو زندگیمون وجود دارن، درس بگیریم، درکشون کنیم، و ازشون رد بشیم.
توی کتاب "قدرت پشیمانی" نوشته دنیل پینک، از انواع پشیمونی و دلیل به وجود اومدنشون و همچنین راهکارهایی برای شناسایی و درکشون گفته شده که پیشنهاد میکنیم از دستش ندین.
اگه کسی به شما بگه که تا الان هیچ پشیمونی ای تو زندگیش نداشته یا مشکل مغزی داره یا داره به خودش دروغ میگه. هر شخص ۶ سال به بالایی که از لحاظ ناحیه پیشانی مغز سالم باشه، پشیمونی رو تجربه میکنه. حالا شاید ما از حسی که پشیمونی بهمون میده خوشمون نیاد و سعی کنیم اون رو نادیده بگیریم ولی این احساس، چیزیه که تو کل دنیا تجربه میشه.
این واقعیت خیلی بهمون کمک میکنه چون بجای اینکه بزاریم پشیمونی تمام افکار و شادی هامون رو ازمون بگیره، باعث میشه راحت تر باهاش کنار بیایم و درک کنیم که همه آدم ها در زندگیشون، کار های احمقانه انجام دادن که خیلی ازشون پشیمونن. اینکه بدونیم پشیمونی جزئی از تجربه انسان بودنه، بهمون این اجازه رو میده که از داشتن این حس، شرم نداشته باشیم. وقتی که این حس کنترل و قابل درک میشه، میتونیم ازاین پشیمونی برای خلق پند و داستان در ذهنمون استفاده کنیم. به گفته روانشناس ها: شخصیت ما، از داستان هایی که برای خودمون و درباره خودمون میسازیم، شکل میگیره.
ما معمولا دو داستان به خودمون میگیم: داستان ناپاکی ها و داستان رستگاری ها
داستان هایی که از ناپاکی ها به خودمون میگیم معمولا درباره وضعیت خوبی هست که به تدریج بد شده اما داستان هایی که از رستگاری ها به خودمون میگیم درباره وضعیت نامناسبی هست که به یک پایان خوش تبدیل میشه. ممکنه یه اتفاق وحشتناک و باور نکردنی ای به وجود بیاد که با تلاش و کوشش به وضعیت خوب و ثابتی تبدیل بشه. کسایی که بیشتر روی داستان نا پاکی ها تمرکز میکنن، در کار خودشون موفقیت کمتری تجربه میکنن و زندگی شادی ندارن. اما کسایی که بیشتر داستان رستگاری ها رو برای خودشون یادآوری میکنن، در زندگی، خوشبخت تر و موفق تر هستن و معنی های بیشتری تو زندگیشون پیدا میکنن.
پشیمونی، بهترین نقطه شروع برای ساخت یک داستان رستگاری هست. مثلا اگه از سن جوونی سیگار کشیدن رو شروع کردیم و خیلی از بی اهمیتی به سلامتمون پشیمون باشیم، میتونیم با ترک سیگار و شروع فعالیت بدنی مناسب، به درجه بهتری از سلامت در زندگی برسیم و این داستان رستگاری رو تجربه کنیم. اگه از خوب درس نخوندن تو دانشگاه و نگرفتن نمره های قابل قبول پشیمون باشیم، میتونیم با قبول کردن مسئولیت های بیشتر در زندگی کاری خودمون، پیشرفت کنیم، ترفیع بگیریم، و این پشیمونی رو جبران کنیم که حتی بعد ها بتونیم دعوت شیم به اون دانشگاه یا موسسه و به عنوان سخنران مهمان، همایشی درباره مسیر زندگیمون، ترتیب بدیم.
وقتی بتونیم بجای خودخواهی هامون، کارهای رستگاری بخش انجام بدیم، با تفکر بیشتری کارها رو به سمت جلو پیش ببریم و بجای سستی، تلاش و کوشش بیشتری داشته باشیم، اونوقته که میشه لحظه ی مهمی برای ساخت و توسعه شخصیت، به وجود بیاریم. اما خیلی از پشیمانی ها مثل خالکوبی هستن، میشه برای پاک کردنشون تلاش کرد، اما جاشون همیشه میمونه. اگه حتی بعد از ساخت یه داستان رستگاری، اون حس پشیمونی بازم باقی بمونه، اتفاق بدی پیش نمیاد. اتفاقا از باقی مونده ی این حس، میشه درس گرفت و گوش به زنگ پشیمونی هایی شد که ممکنه در آینده برامون اتفاق بیفته.
یک روز صبح در سال ۱۸۸۸ میلادی، آلفرد نوبل داشت یک روزنامه ی محلی رو ورق میزد که آگهی مرگ خودش رو توش دید! برادر آلفرد، لوتیک، تازه فوت شده بود. اما روزنامه نگار ها به اشتباه فکر میکردن که اون خود آلفرد بود که فوت شد. آلفرد نوبل یک شیمی دان بسیار مشهوری بود که دینامیت رو به وجود آورد و برای دهه ها باعث رشد و توسعه معدن کاری شد. اما اون آگهی فوت که زود تر از مرگ واقعی آلفرد چاپ شده بود، فقط و فقط روی اختراع مواد منفجره نظامی تمرکز کرده بود. روزنامه نگاری که اون متن رو نوشته بود، اسم نوبل رو با عنوان "تاجر مرگ" چاپ کرد و توضیح داد که "دکتر آلفرد نوبل، بخاطر پیدا کردن راهکار هایی برای کشتن بیشتر و سریعتر مردم، پولدار شد"
آلفرد که از این داستان وحشت کرده بود، تصمیم گرفت که راه و روش زندگیشو تغییر بده. هشت سال بعد، موقع مرگ واقعیش، ۹۴٪ از ثروت خودش، که امروز میشه نزدیک ۵۰۰ میلیون دلار رو، به دانشمندایی اهدا میکنه که بتونن در زمینه های مختلف، اخراعات و اکتشافات بسیار حیاتی و مفیدی ارائه بدن. تو متن آگهی فوت بازنویسی شده آلفرد نوبل، از اون به عنوان یک بشردوست و قهرمان علمی یاد شده. نوبل شانس این رو داشت که نگاهی به آینده خودش بندازه و تونست چیزی که بعد ها ممکن بود ازش پشیمون باشه رو تغییر بده.
وقتی بتونیم پشیمونی هایی که ممکنه در آینده برامون اتفاق بیفته رو پیش بینی کنیم، ما هم میتونیم همچین شانسی رو تجربه کنیم.
حالا بیاین تصور کنین دارین توی یه فیلم سفر در زمان زندگی میکنین
و یه ایمیل مرموزی دریافت میکنین که تاریخش برای هفت روز جلوتر از زمان خودتونه و تمام پشیمونی های این هفت روز برای شما تو این ایمیل لیست شده. این ایمیل به چهار بخش تقسیم شده. چون با توجه به یافته های نویسنده "دنیل پینک" توی "پرسشنامه جهانی پشیمانی" خودش، که از پاسخ های مردم ۱۰۵ کشور جهان تهیه شده، ۱۶۰۰۰ حسرت جمع شد و اکثرا که ۴ نوع مختلف تقسیم میشن:
- پشیمانی های اساسی
- پشیمانی های جسورانه
- پشیمانی های اخلاقی
- پشیمانی های ارتباطی
پشیمونی های اساسی به این صورت هستن که به خودمون میگیم : "اگه فقط بیشتر کار میکردم...الان وضعیت این نبود...
ادامه خلاصه کتاب قدرت پشیمانی نوشته دنیل پینک رو میتونین توی سایت 365 بوک بخونین.
برای دسترسی دائمی به خلاصه صوتی کتاب قدرت پشیمانی و تمام 365 کتاب (از طریق اپلیکیشن و کانال تلگرام 365 بوک)، کافیه یک بار اشتراک 365 بوک رو دریافت کنید. این کتابها به شما کمک میکنن در تمام زمینههای زندگی، اطلاعات و مهارت کسب کنید و روز به روز پیشرفت کنید. پیشنهاد ما اینه که از زمانهای مرده (موقع رانندگی، آشپزی و ...) استفاده کنید و روزی به یک خلاصه کتاب گوش کنید.
منبع: وبسایت 365بوک