تار کردن پسزمینه یکی از کارهایی است که عکاسان حرفهای بدون استفاده از اپ و نرمافزار ویرایش عکس انجام میدهند. در واقع با دستکاری کردن تنظیمات دوربین، میتوان کاری کرد که پسزمینه تار یا Blur شود. اما این کار حین عکاسی با دوربین گوشیها مشکلتر است چرا که محدودیتهایی در سختافزار دوربین گوشی وجود دارد.
در این مقاله به موضوع تار کردن پسزمینه و محدودیتهای دوربین گوشیها میپردازیم و ترفندهای پیشنهادی برای تار کردن پسزمینه را بررسی میکنیم.
چرا عکاس پسزمینه را تار میکند؟
زمانی که سوژهی اصلی واضح یا شارپ به نظر میرسد و در مقابل اجسام دورتر، تار دیده میشوند، گفته میشود که افکت بوکه به خوبی پیادهسازی شده است. در عکاسی ماکرو نظیر عکاسی از حشرات و گل و گیاه و همینطور عکاسی از اشخاص حاضر در خیابان، جشنها، عروسی و غیره، بسیاری از عکاسان حرفهای ترجیح میدهد که پسزمینه تار شود و فقط سوژه کاملاً واضح دیده شود.
نکتهی جالب این است که تار شدن پسزمینه همیشه مطلوب عکاسی نیست، بلکه محدودیتهای سوژه و دوربین کاری میکند که پسزمینه تار شود. شاید عکاس تمام تلاشش را کرده که پسزمینه تار نشود و در نهایت به نتیجهی خوبی نرسیده است! در واقع افکت تار شدن پسزمینه، در ابتدا صرفاً یک پدیدهی پذیرفته شده بود اما اکنون عکاسان حرفهای و حتی کاربران معمولی، عمداً تلاش میکنند که پسزمینه تار شود.
اما توضیحی برای اهل فن که به مثلث عکاسی آشنایی دارند:
زمانی که با دوربینهای حرفهای از صحنههای فوتبالی عکس میگیرید، با توجه به سرعت بالای حرکت سوژه مجبور میشوید که عدد ISO را بالا ببرید و زمان شاتر را کاهش دهید تا عکس تیره نشود. در این شرایط اگر بخواهید روشنایی بیشتری وارد دوربین شود، به ناچار باید دیافراگم نسبی که سومین رأس مثلث عکاسی است را افزایش دهید و در نتیجه فوکوس روی تمام اجسام دور و نزدیک غیرممکن میشود. لذا پسزمینه تار میشود و فقط بازیکن و توپ، شارپ دیده میشود. برای اطلاعات بیشتر به مقالهی زیر توجه فرمایید:
مزیت و زیبایی افکت بوکه این است که سوژه از پسزمینه جدا میشود. به عنوان مثال در صحنههای فوتبال، بازیکن از پسزمینه که شاید شلوغ و پیچیده باشد، تفکیک میشود یا در عکاسی از گلها، گل از پسزمینه جدا میشود و زیباتر دیده میشود. در عکاسی ماکرو و به طور کلی در بسیاری شرایط دیگر، تار شدن پسزمینه حتی اگر اجباری باشد، چیز خوبی است.
اما در عکاسی از منظره، ساختمان، شهر و غیره، وضعیت برعکس است. عکاس میخواهد همه چیز در فواصل دور یا نزدیک، واضح به نظر برسد. لذا باید از زاویهای به محیط پیرامون نگاه کند که اجسامی در فاصلهی بسیار نزدیک وجود نداشته باشد و در عین حال تلاش کند که با دیافراگم هر چه بستهتر، عکس بگیرد.
هر چه گشادگی نسبی دیافراگم کوچکتر باشد، بخش بیشتری از محیط در فوکوس کامل قرار میگیرد اما در مقابل نور کمتری نیز به داخل دوربین وارد میشود! لذا باید محدودیت و توانمندی دوربین را در نظر گرفت.
اگر محدودیتها زیاد باشد، عکاس چندین عکس میگیرد و با استفاده از فتوشاپ یا دیگر نرمافزارها، ترکیب میکند تا همه چیز در فوکوس کامل باشد.
عمق میدان یا Depth of Field و عدد F یا دیافراگم نسبی
منظور از عمق میدان یا به زبان دیگر Depth of Field، مقداری از صفحهی کانونی است که شارپ و واضح دیده میشود. عمق میدان مشخص میکند که چه چیزهایی در فوکوس است و چه چیزهایی تار دیده میشود.
زمانی که عمق میدان کم است، تنها چند سانتیمتر از صفحهی کانونی در فوکوس قرار میگیرد. در تصویر فوق، نمونهی سمت چپ که عکاسی پرتره است، با عمق میدان کم ثبت شده و در نتیجه پسزمینه و حتی گوش و بخشی از مو در فوکوس نیست و تار دیده میشود.
در مقابل زمانی که عمق میدان زیاد است، بخش نسبتاً زیادی از صفحهی کانونی در فوکوس قرار دارد و لذا بیشتر تصویر شارپ و واضح دیده میشود. نمونهی راست در تصویر فوق، با عمق میدان زیاد ثبت شده است.
همانطور که اشاره کردیم، عمق میدان با قطر دریچهی دیافراگم تناسب دارد. هر چه نسبت قطر دریچهی دیافراگم به فاصلهی کانونی بیشتر باشد، عمق میدان کمتر میشود و برعکس.
دقت کنید که قطر دریچه را باید نسبت به فاصلهی کانونی سنجید چرا که در دوربینهای بزرگ با حسگر فول فریم، طبعاً دریچهی دیافراگم بزرگتر است و در دوربین گوشیها، دریچهی دیافراگم بسیار کوچک. آنچه مهم است، دیافراگم نسبی است که حاصل تقسیم کردن قطر دریچهی دیافراگم بر فاصلهی کانونی لنز است
قطر دیافراگم / فاصلهی کانونی = دیافراگم نسبی
و اما یک اصطلاح بسیار مهم عکاسی که مثل ISO و سرعت شاتر، یکی از سه رأس مثلث عکاسی محسوب میشود:
دیافراگم نسبی معمولاً به صورت یک کسر بیان میشود که صورت همان فاصلهی کانونی است و به مخرج این کسر، عدد F گفته میشود.
تصویر زیر در حالتی ثبت شده که دیافراگم نسبی، f/1.8 بوده است. اگر به پسزمینه دقت کنید، بیشتر بخشها تار است و فوکوس تقریباً روی چشم شخص تنظیم شده است.
و تصویر زیر در حالتی ثبت شده که دیافراگم نسبی، f/5.6 بوده که کوچکتر از f/1.8 است. در این حالت نه تنها چشم، بلکه لباس شخص هم در فوکوس کامل قرار گرفته است.
این که عدد F یا همان دیافراگم نسبی را چقدر انتخاب کنید، به هدف شما از عکاسی و محدودیتهای دوربین بستگی دارد. معمولاً هر چه سوژه بزرگتر باشد، عمق میدان کمتری انتخاب میشود تا پسزمینه تارتر شود و برعکس. در عکاسی ماکرو که دوربین به جسم نزدیک است، عدد F کوچکی انتخاب میشود و در عکاسی از منظره، عدد F بزرگی انتخاب میشود.
اما یک سوال مهم:
اگر فاصلهی اجسام تا دوربین یکسان بود، چه کنیم؟
زمانی که فاصلهی اجسام تا دوربین، تقریباً مشابه است، اگر عدد F را بزرگ و کوچک کنید، در فوکوس تغییری ایجاد نمیشود. لذا بهتر است عدد F کوچکی انتخاب کنید تا میزان نوری که به حسگر میرسد، افزایش پیدا کند و تصویر باکیفیتتری ثبت شود.
چرا دوربین گوشیها در تار کردن پسزمینه محدودیت دارد؟
دوربین اغلب گوشیهای رده اول و از جمله آیفونها، از نظر تنظیم کردن دیافراگم نسبی محدود است. در واقع دیافراگم نسبی یا عدد F، یک مقدار ثابت و البته کوچک است. به عنوان مثال در آیفون ۱۱ پرو، عدد F همانطور که در تصویر زیر مشاهده میکنید، ۲ است.
البته گوشیهای جدید یک دوربین در پشت ندارند بلکه چندین دوربین برای شرایط مختلف پیشبینی شده است. دیافراگم سه دوربین آیفون ۱۱ پرو به این صورت است:
- دوربین اولترا واید: لنز با فاصلهی کانونی ۱۳ میلیمتر و دیافراگم نسبی F/2.4
- دوربین واید: فاصلهی کانونی ۲۶ میلیمتر و دیافراگم نسبی F/1.8
- دوربین تله فوتو یا زوم: با فاصلهی کانونی ۵۲ میلیمتر و دیافراگم نسبی F/2.0
روی کاغذ به نظر میرسد که عدد F هر سه دوربین بسیار پایین است و باید به راحتی پسزمینه تار شود! اما عملاً اینطور نیست.
مشکل اینجاست که سازندگان گوشی و تبلت، فاصلهی کانونی معادل را بیان میکنند و نه فاصلهی کانونی واقعی. فاصلهی کانونی معادل با توجه به اندازهی حسگر محاسبه میشود و مقولهی ضریب برش یا Crop Factor مطرح میشود. زمانی که حسگر کوچک است، ضریب برش بالاتر است. در مورد دوربین گوشیهای مختلف، ضریب برش عددی بیش از ۶ است و در خصوص آیفون، حدود ۸ یا ۹ است.
بنابراین فاصلهی کانونی واقعی لنز دوربینهای آیفون، با توجه به کوچک بودن حسگر دوربین، عدد ۱.۵۴ و ۴.۲۵ و ۶ میلیمتر است. با چنین فواصل کانونی کوچکی، عملاً گشادگی نسبی دیافراگم به مراتب کوچکتر از F/2.0 است و شاید در حد F/10 و کمتر باشد. در نتیجه عکسها عمق میدان زیادی دارند و تار شدن پسزمینه شدید نیست. همانطور که در تصویر زیر مشاهده میکنید، حین استفاده از دوربین آیفون و در واقع دوربین گوشیها و تبلتها، پسزمینه آن طور که باید و شاید تار نمیشود.
سازندگان گوشی و تبلت با روشهای نرمافزاری، برای تار کردن پسزمینه امکاناتی در اپ دوربین اضافه کردهاند که کم و بیش مفید است اما نتیجهای درست شبیه به استفاده از دوربینهای حرفهای ندارد.
howtogeekسیارهی آیتی