برای حرفهای عکاسی کردن، در دو عرصه نیاز به دانش و تمرین دارید: مورد اول استفادهی تخصصی از دوربین و کار با تنظیمات مختلف آن است و مورد دوم ترکیببندی یا کامپوزیشن استادانه و هنری است. ممکن است به مثلث عکاسی و روش تنظیم سرعت شاتر، دریچهی دیافراگم، فوکوس و مواردی از این دست مسلط باشید اما سوژهها را از زاویهی مناسبی در قاب عکس قرار ندهید. در این صورت عکسهای شما حرفهای و جالب به نظر نمیرسد.
در این مقاله با ترکیببندی یا Composition در عکاسی و نکات مفیدی مثل استفاده از توازن، رنگها، فوکوس و خطوط راهنما آشنا میشویم. با ما باشید.
اهمیت ترکیببندی در عکاسی
همانطور که اشاره کردیم عکاسی مقولهای نیست که صرفاً به داشتن دانش و تخصص در عرصهی دوربین و تنظیماتی مثل مثلث عکاسی محدود شود. نگاه هنری به سوژههای اطراف و عکس گرفتن از زوایای مختلف و استفادهی بهینه از سوژهها و چیدمان اشیاء همگی مفید و موثر است.
به عنوان مثال به عکس زیر توجه کنید: روشنایی و فوکوس و رنگبندی همگی بهینه و طبیعی است. اما ترکیببندی جالب نیست و لذا بیننده به راحتی از بررسی دقیقتر عکس صرفنظر میکند.
و به عکس بعدی توجه کنید که با یک دوربین قدیمی و غیردیجیتال گرفته شده! کیفیت عکس مثل دوربینهای امروزی عالی نیست و نویز و عیوب تصویر مختلف در عکس دیده میشود اما در عین حال فضای کلی عکس به نظر جذابتر است و ترکیببندی آن جالبتر است.
همانطور که مشاهده میکنید سوژهای اصلی در مرکز تصویر قرار گرفته و کنتراست به گونهای تنظیم شده که بیننده روی شخص و همینطور پرتوهای نور که از شاخ و برگ درختان در مرکز تصویر عبور کرده، متمرکز شود.
برای عکاسی حرفهای لزوماً نیازی به دوربین عالی، تسلط به استفاده از دوربین، منظره و اشخاص جالب ندارید بلکه ممکن است با ترکیببندی جالب، سادهترین سوژهها و منظرهها هم به شکل جالبی در قاب عکس شما قرار گیرد.
آشنایی با ترکیببندی یا کامپوزیشن در عکاسی
ترکیببندی یا Composition در سادهترین تعریف به معنی چگونگی قرار دادن سوژه اصلی و سایر سوژهها و حتی استفادهی بهینه از پسزمینه در قاب تصویر است. معمولاً نمیتوانید سوژهها را جابجا کنید بلکه باید محل دوربین و زاویه دید خویش به سوژه را تغییر بدهید و گاهی نیز میتوانید با تغییر در فاصلهی کانونی و گشادگی دیافراگم که عدد F نیز گفته میشود، ترکیببندی را بهینه کنید. منظور از تنظیم فاصلهی کانونی، بزرگنمایی است و منظور از تنظیم عدد F، تنظیم فوکوس روی بخشهای مختلف است.
تنها عاملی که عکس را زیبا میکند، موقعیت سوژهی اصلی نیست بلکه ذهن بیننده با پسزمینه هم ارتباط برقرار میکند. در تصاویر زیر چند حالت ترکیببندی مختلف از سوژههای مشابه و پسزمینهی مشابه را مشاهده میکنید. منظره یکسان است اما ترکیببندی متفاوت است.
در نمونهی آخر که در تصویر زیر مشاهده میکنید، به نظر ترکیببندی جالبتر است و توازنی بین سنگها، دریا و آسمان و حتی کنتراست نیمهی پایین و بالای عکس برقرار شده است.
برای ترکیببندی بهینه، گاهی میبایست از تنظیمات بهینه برای عکاسی استفاده کرد تا کنتراست یا تضاد، توازن رنگ سفید، فوکوس و میزان روشنایی و غیره، بهینه شود. تضاد در تصویر فوق به شکل جالبی تنظیم شده و در نمونه زیر هم دریچهی دیافراگم کاملاً باز شده تا عمق میدان کم شود و در نتیجه فقط سوژه در فوکوس باشد. همانطور که مشاهده میکنید افرادی که در پسزمینه در حرکت هستند، کاملاً تار دیده میشوند.
برای اطلاعات بیشتر در خصوص تار کردن زمینه به مقالهی زیر مراجعه فرمایید:
و در محصولات اندرویدی هم با وجود پیشرفت اپلیکیشنهای عکاسی پیشرفته و هوش مصنوعی، میتوانید این کار را سادهتر و بهینهتر انجام دهید:
در تصویر زیر وضعیت برعکس است، از دیافراگم نسبی کوچکی استفاده شده تا همهچیز تقریباً در فوکوس باشد و سه کارگر رستوران هر سه به شکلی واضح در تصویر ثبت شوند چرا که هدف عکاسی از این سوژهها بوده است.
معمولاً عکسهای زیبا و حرفهای، هر یک داستان و پیامی دارند هر چند کوتاه و ساده. عکسهای طبیعت، زیبایی را به رخ میکشند و عکسهای جامعهی انسانی هم ارتباط و گفتمان بین انسانها را روایت میکند. متناسب با پیام تصویر، میبایست ترکیببندی را زیبا و بهینه انتخاب کرد. البته برخی عکسها نیز تلفیقی از زیبایی طبیعت و کارهای انسان را به تصویر میکشند، مثل نمونهی زیر:
در تصویر فوق از شیب تند کوه برفپوش و سفیدی آسمان به خوبی استفاده شده و حتی موقعیت کاراکتر انسانی هم در یک سوم سمت چپ است تا حرکت سریع وی و مقصد وی به شکل بهینهای در قاب عکس جای گیرد. تصور کنید که وی در پاییندست کوه و گوشهی سمت راست و پایین قرار میگرفت و سفیدی برف و ابرهای آسمان کمتر میشد، قطعاً عکس جذابیت به مراتب کمتری داشت.
اصول ساده و کلی ترکیببندی بهینه
برای مهارت پیدا کردن در ترکیببندی میبایست مدت زیادی و حتی بیش از یک سال تمرین کنید. مرتباً عکاسی کنید و عکسها را مقایسه کنید و حتی با تنظیمات مختلف دوربین مثل گشادگی نسبی دیافراگم یا همان عدد F و فوکوس و توازن رنگ سفید و غیره، به خوبی کار کنید.
در کنار تمرین و حوصله، چند قاعدهی سرانگشتی ساده وجود دارد که معمولاً نتیجهی عکاسی را بهینه میکند که در ادامه به این موارد میپردازیم.
تنظیم ابعاد و اندازهها
اولین مسأله تنظیم فاصلهی دوربین از سوژهی اصلی و طبعاً اندازهی سوژه و اجسام دیگر است. به عنوان مثال همانطور که در تصویر زیر مشاهده میکنید، در این عکس کاراکتر انسانی و پسزمینه که بخشی از کوه است، اهمیت مشابهی دارند و بیننده به هر دو توجه میکند در حالی که اگر عکس به صورت سلفی انداخته میشد، توجه بیننده در درجهی اول روی کاراکتر انسانی متمرکز میشد و شاید پسزمینه را بسیار سطحی بررسی میکرد.
استفاده از فوکوس برای جلب توجه
معمولاً آنچه در عکسها در فوکوس قرار گرفته، بیش از سایر بخشها موردتوجه قرار میگیرد. از این نکته در عکاسی پرتره و سلفی به وفور استفاده میشود تا بیننده روی شخص تمرکز کند و نه پسزمینه.
خطوط راهنما و حرکت به سمت سوژه
خطوط و لبهی اجسامی که به صورت منظم چیده شدهاند، یک روش دیگر برای متمرکز کردن چشم بیننده روی سوژهی اصلی هستند. به این خطوط که چشم را به سوژهی اصلی و پیام عکس راهنمایی میکنند، خطوط راهنما گفته میشود. حتی اگر سوژهی عکاسی کوچک باشد، میتوان با استفاده از خطوط پرسپکتیو مثل خطوط دیوارها، خیابانها، اجسام منظم مثل پله، راه و جاده و حتی تیرهای چراغ برق و نرده، تمرکز بیننده را روی آنچه در دوردست قرار گرفته، جمع کرد.
در تصویر زیر نمونهای از کار با خطوط راهنما را مشاهده میکنید که به خوبی پیام تصویر که مطالعه است است منتقل میکند.
توازن یا بالانس سوژهها
برای دیده شدن چند سوژه میبایست توازنی بین سوژهها برقرار باشد. استفاده از تقارن و استفاده از خطوط یکسوم و دوسوم، دو روش ساده برای برقراری توازن است. به عنوان مثال در تصویر زیر فاصلهی بین ماه و سنگ زیاد است اما در عین حال موقعیت این دو سوژه به گونهای است که هر دو بخش بالا و پایین عکس به خوبی دیده میشود و حتی سنگ که تیره و پنهان است، به دلیل بزرگتر بودن بخش تیرهی عکس، به خوبی دیده میشود.
تصور کنید که بخش تیره کوچک بود و آسمان بزرگتر، در این صورت قطعه سنگها موردتوجه قرار نمیگرفتند و صرفاً ماه در مرکز توجه قرار میگرفت.
برای بهینه کردن ترکیببندی میتوانید علاوه بر استفاده از پیشزمینه، از پسزمینه و میانزمینه هم استفادهی بهینهای کنید.
استفاده از رنگها و حس هر رنگ
استفاده کردن بهینه از رنگها هم برای ترکیببندی بهینه ضروری است. معمولاً رنگهای اشباع یا تند و رنگهای روشن بیش از سایر رنگها جلب توجه میکنند. البته حس و حالتی که از دیدن رنگهای مختلف به انسان دست میدهد هم متفاوت است. رنگ آبی کمرنگ آرامش را منتقل میکند و رنگ قرمز یا سرخ روشن، انرژی و عصبانیت و هیجان را تداعی میکند.
در تصویر زیر هدف منتقل کردن آرامش بوده لذا تلاش شده که میزان رنگ سرخ کمتر و مقدار تهرنگ آبی بیشتر شود:
howtogeekسیارهی آیتی